آقو ما دیروز تو یه قبرستونی بودیم دیدیم یه مراسم ختم واس یه بابایی
گرفتن گفتیم ما هم شرکت کنیم ثواب داره
کاکو همه نشسته بودیم ناراحت ، یه هو خونواده زن دوم مرحوم پیداشون شد
آقو دوتا خونواده افتادن رو سرمون نفهمیدم چیتو شد
اونقدر مشت و لگد خورد تو پوزمون , فکمون از 36 جا شیکست
آخرشم از روی ناراحتی اشتباهی مارو جای مرحومو دفن کردن
رفتیم اون دنیا موقع سوال جواب کردن هل شدیم
همو اول سر نام و نام خانوادگی گند زدیم مارو فرستادن شوفاژخونه جهنم
اوجا فقط مُو بودیم و هیتلر ..
تا مارو دید گفت همساده یه دیقه این نامه اعمال منو نگه دار بند کفشمو ببندم
دقیقا همو موقع دوتا فرشتهو اومدن واس بررسی نامه اعمال
دیگه جنگ جهانی افتاد گردن مو ، هیتلرم بهشتی شد
الآن نیم ساعته دارن به خاطر قتل عام تو فرانسه عذابم میدن